سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشتارهای زیبا

قطاری که به مقصد خدا می رفت  لختی در ایستگاه دنیا توقف کرد و پیامبر رو به جهان کرد و گفت: مقصد ما خداست  کیست که با ما سفر کند ؟ کیست که رنج و عشق توامان بخواهد ؟ کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن ؟
قرن ها گذشت اما از بیشمار آدمیان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند .
از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود . در هر ایستگاه که قطار می ایستاد  کسی کم می شد . قطار می گذشت و سبک می شد . زیرا سبکی قانون راه خداست .
قطاری که به مقصد خدا می رفت به ایستگاه بهشت رسید . پیامبر گفت :‌اینجا بهشت است . مسافران بهشتی پیاده شوند . اما اینجا ایستگاه آخرین نیست .
مسافرانی که پیاده شدند بهشتی شدند . اما اندکی  باز هم ماندند قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند .
آنگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت : دورو بر شما  راز من همین بود . آن که مرا می خواهد در ایستگاه بهشت پیاده نخواهد شد .
و آن هنگام که قطار به ایستگاه آخر رسید  دیگر نه قطاری بود و نه مسافری.

نوشته شده در پنج شنبه 90/10/22ساعت 9:55 عصر توسط حیدری نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin