سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشتارهای زیبا

این فید تقدیم به ثنای نازنین 

روز انتخابات ، روزی که همه قشرها  ، 

بزرگ و کوچک

زن و مرد

پیر و جوان

و حتی بچه های عزیز در این حرکت شرکت می کنند

ثنای عزیز ما هم از رای دادن جا نموند :)

روز جمعه از در آمد و با صدایی سراسر انرژی گفت من هم رای دادم

خیلی ناز گفت ، خیلی ، همون جا بود محکم بغلش کردم :) خیلی شیرین گفت :)



و البته بعد از یکی دو ساعت از من پرسید :

خاله رای دادن یعنی چی ؟

یک کمی توضیح بدییات سخته برای بچه ها

منم گفتم فکر کن میخواهی از بین عروسکات یکی رو انتخاب کنی این میشه رای دادن:) 

به قول پدر ثنا جونم :
غیرت رو باید از ثنا یاد بگیریم ، خداروشکر که همه خودشان را اثبات کردند.. 

پی نوشت :
برای گرفتن این عکس خون دل ها خورده ایم ... :دی
همیشگی نوشت :
اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا 


نوشته شده در دوشنبه 92/3/27ساعت 1:58 عصر توسط حیدری نظرات ( ) |

زندگی چیست؟

بیایید با هم زندگی را مرور کنیم...

زندگی تقابلی از

خنده و گریه

لبخند و اخم

شادی و غم

خوشی و ناخوشی

شیرینی و تلخی

سکون و تغییر

پاکی و گناه

و در آخر زندگی تقابلی از :) و :( است ...

زندگیتان سراسر:)

پی نوشت :
مهناز عزیز تغییر زندگیت را از صمیم قلب تبریک می گویم ...

همیشگی نوشت:
اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/3/22ساعت 4:34 عصر توسط حیدری نظرات ( ) |

دستانش می لرزید

دست برد جیب کتش و چند سکه در آورد و یکی را به صندوقدار داروخانه داد

صندوقدار داد زد که آقا این بیست و پنج تومانی است !!

و پیرمرد رو کرد به من گفت : دخترم از میان این پول ها 100 تومان جدا کن به من بده

دستانش می لرزید، سعی کردم دستم به دستانش نخورد و صد تومنی از میان پول ها به او دهم.

واقعا صد تومان ارزش داد زدن دارد ؟؟!!!

افسوس ...

گاهی متنفر می شوم از بودن میان مردمی که انگار سنگ شدند   ، کور شدند ، هیچ نمی بینند...

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

 شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او

 آن نور روی موسی عمرانم آرزوست

 زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول

 آن های و هوی و  نعره مستانم آرزوست

 گویا ترم ز بلبل ? اما ز رشک عام

 مهرست بر دهانم و  افغانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

 کز دیو و دد ملولم و  انسانم آرزوست

گفتند یافت می نشود ? جسته ایم ما

 گفت آن که یافت می نشود ? آنم آرزوست

 هر چند مفلسم ? نپذیرم عقیق خرد

 کان عقیق نادر ارزانم آرزوست

 پنهان ز دیده ها و همه دیده ها از اوست

 آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست

 خود ? کار من گذشت ز هر آرزو و آز

  از کا و از مکان  پی ارکانم آرزوست

 یک دست جام باده و یک دست جعد یار

 رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست

 من رباب عشقم و ? عشقم ربابی است

 وان لطف های زخمه رحمانم آرزوست

 بنمای شمس مفخر تبریز روز شرق

 من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست

همیشگی نوشت :

اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا


نوشته شده در یکشنبه 92/3/12ساعت 3:49 عصر توسط حیدری نظرات ( ) |

خدایا از تو چیزهایی می خواهم که تمنا می کنم برآورده شان سازی

دلی می خواهم که جز تو کسی در آن راه نداشته باشد ...

ایمانی میخواهم ، همچون ایمان پدربزرگ هایمان ، هر آنچه می دانستند به بهترین وجه عمل می کردند ،
ساده اما سراسر اخلاص

صبری می خواهم ، صبری جمیل ، صبری که تمام وجودم را در برگیرد ...

و شالوده کلام
هیچ نمی خواهم
                      جز خودت را
                                     دستم را رها مکن
                                                           و آنی و کمتر از آنی مرا به خودم وامگذار

همیشگی نوشت :
اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا


نوشته شده در سه شنبه 92/3/7ساعت 3:37 عصر توسط حیدری نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin