• وبلاگ : نوشتارهاي زيبا
  • يادداشت : هرکسي نغمه خود خواند و از صحنه رود
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • پارسي يار : 2 علاقه ، 2 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام دوباره
    خداوند همه رفتگان جمع رو بيامرزه و حاضران رو طول عمر و سلامتي و عزت بده ( يعني همينجوري ادامه بدم خودم ميشم يه پا مامان بزرگ)
    راستش من هميشه آرزو داشتم طعم محبت مادر بزرگانه رو بچشم ... اما نشد. واسه همين هميشه به اونايي که از مادر بزرگشون و خونه مادر بزرگشون تعريف ميکردند حسوديم ميشد ( اعترافات پيش از خواب!) اما خب چه ميشه کرد؟!
    يه اعتراف ديگه... اينکه من هم مثل برادر گرامي تون داشتم از زندگي نااميد ميشدم که با خوندن جواب شما احيا شدم و برگشتم (بابا قلب ما ضعيفه... اينقدر ما رو ياد "ناتوانايي هامون" نندازيد ديگه... گناه داريم بخدا!)
    آرزومند آرزوهات
    پاسخ

    عليک سلام دوباره:) خدا همه رفتگان شماروهم بيامرزه:) راستش من هم هميشه آرزوي داشتن پدر بزرگ رو داشتم که نشد :( بابا ليلا جان اين هندونه ها ديگه زير بغل ما جا نميگيره ها ، حيفه شب يلدا نزديکه اينقدر هندونه از بين بره :) دوروز ديگه هندونه ميشه کيلويي خدا عالمه:دي لطف داري عزيز ،با آرزوي بهترين ها