سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشتارهای زیبا

رسم غریبی است دنیا

هر که را به طوری مشغول خود کرده است .

هیچ کداممان حاضر نیستیم یک لحظه از زندگیمان را از دست دهیم

ولی وقتی زندگی ها را می بینیم :

همه غزق در دلتنگی، ناامیدی، نارضایتی و .. هستند.

زنده ایم اما
زندگی نمی کنیم .

نفس می کشیم
اما نفس توام با تنگی نفس

لبخند می زنیم
اما پوشالی و تو خالی

چرا هیچ کسی از زندگی راضی نیست؟

چرا وقتی از کسی احوال می پرسیم ، در جواب می گوید:

نفسی می آید ، زنده ایم ...

انگار نمی داند همین آمد و شد نفس را هزاران نفر آرزو دارند .

ای کاش زندگی را باور کنیم .

بدانیم زنده ایم برای زندگی کردن .

ای کاش کلام سهراب سپهری را بفهمیم:

زندگانی سیبی است گاز باید زد با پوست...


ای کاش همه مثل پیرمرد آن کوچه ای باشیم که صبح ها از آن عبور می کنم،

در جواب سلام دختر بچه ای که همسایه شان بود چه زیبا گفت:

سلام، صبحت روشن دخترم ، خیر پیش رویت باشد، خدانگهدارت باشد .

پی نوشت :
حس میکنم در هیاهوی روزگار گم شده ام ، و در آرزوی روزی که پیدا شوم
خدایا تو را به خودت قسم می دهم این روز آنقدر دیر نباشد که دیگر فایده ای نداشته باشد...

همیشگی نوشت:
اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا


نوشته شده در سه شنبه 92/2/31ساعت 6:27 عصر توسط حیدری نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin