نوشتارهای زیبا

این پست من کمی شاید تلخ باشد ولی امیدوارم تلخیش هیچ وقت نصیب شما نشود.

وقتی جایی کودکی را ببینی اینقدر لاغر شده که دیگر بدنش توان پذیرش سرم و آمپول را ندارد بیشتر قدر تک تک لحظاتت را میدانی و فکر میکنم کمتر کسی است که با دیدن او منقلب نشود و درد خود را فراموش کند و فقط آرزوی شفای این کودک نازنین را کرد.

یا وقتی در داروخانه صدای صندقدار بلند می شود و پیر مرد باحالت مستاصل به تو می گوید: دخترم از این پول ها صد تومان به من بده، قلبت فشرده می شود که چرا؟؟..............

فعلا همین.........

 


نوشته شده در شنبه 91/7/15ساعت 7:59 عصر توسط حیدری نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin