به نام خدای قلم چند روزی است میخواهم مطلب بنویسم ولی انگار سنگینی این روزها روی قلم هم تاثیر گذاشته است. سنگین است نوشتن از امام حق و حقیقت، امام زنده نگهدارنده اسلام، امام حسیــــــــــــــــــن . می ترسم سیاهی رویم روی قلم تاثیرگذار باشد ، یا حسین مددی محرم و مناظر عاشورا سراسر لطافت و ادب است که قلم وامی ماند از بیان مطلب. من فقط مطلبی را که دغدغه هرساله ام است را می نویسم همین. شهادت امام حسین علیه السلام امری است که هر فردی را متاثر میکند، تاثری که برای ضعف امام نیست که اگر بود تا چندی بیشتر دوام نداشت. و اما دغدغه من: سال پیش همین موقع ها بود با یکی از دوستانم درباره نوع سینه زدن و مراسم صحبت میکردم، ایشون می گفتند هر اسمی را اینقدر با ضرباهنگ تکرار کرد هیجان و شور وجود آدمی را در بر میگیرد. آیا شراره آتش وجودمان کم است می خواهیم اینطور جبران کنیم؟؟ چرا اسم زیبای اماممان را این طور ادا می کنیم ؟ چرا بعد از چند ثانیه دیگر نام حسین بر زبان هایمان جاری نیست؟ ما شیعه امامیم و وجود تک تک ما با عشق حسین آمیخته شده ، مگر می شود نام حسین بیاید و حال ما دگرگون نشود، با این وجود چرا؟؟؟ مجلس عزاست ، کم واقعه ای نیست امام حق شهید شده، باید بر سر و سینه بزنیم اما با رعایت ادب نه اینطور. حماسه عاشورا چیزی کم ندارد که بخواهیم با اکوی بلندگو ها جبرانش کنیم. از بزرگی شنیدم که میفرمودند: بعضی از ما تا دوبار زیارت عاشورا می خوانیم انگار عابد ربانی شدیم گفتار و رفتارهایمان ادا می شود ، می خواهیم بگوئیم خیلی عابدیم و... حس میکنم گرفتار ادا اطوار شدیم.... یا حسین من کمترین عزادارانت هستم ، خودت یاریم کن. آه نوشت:
آهــــــــــ خدای نیمه شب های تاریک کوفه مرا دریاب...
Design By : Pars Skin |