سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشتارهای زیبا

یک سال نه ، یک سال بیشتر از یک سال بود که قدم هایم مهمان صحن و سرای حضرت فاطمه معصومه نشده بود...

تا اینکه روز وفات بانویی که روز ولادتشان روز دختر نامیده شده راهی زیارت شدم.

وقتی رسیدم انگار همه چیز برایم رنگ و بوی دیگری داشت، بوی حرم امام رضا به مشامم می رسید.

و وقتی در زیارتنامه می خواندم:

السلام علیک یا اخت ولی الله ، از خود حضرت معصومه طلب زیارت برادرشان را کردم، طلب مشهد الرضا را...

و بعد زیارت حضرت معصومه راهی جمکران شدم ، جمکران ...

روی سنگ فرش حیاط جمکران قدم می زدم که خانمی با حالت اضطرار از من پرسید :

خانم تو را به خدا می دانید چاه کجاست؟ من هم گفتم نه.

چون به این اعتقاد دارم اگر عریضه ای باشد ، نیاز به نوشتن ندارد، عریضه من قلب پر آشوبم است که کلماتش بر روی کاغذ جاری نمی شود.

و به این فکر کردم:

که اگر از چاه ظلمانی خود بیرون بیائیم، امام زمانمان را می بینیم و می توانیم بی واسطه، بی عریضه ، با او هم کلام شویم...

این ها فقط آرزوست و گرنه دل ما به همین عریضه های نوشته و ننوشته خوش است مولا...

پی نوشت:

عکسی است که در جمکران گرفتم .

همیشگی نوشت:

اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عینی ابدا

آرزو نوشت:

اللهم عجل لولیک الفرج


نوشته شده در جمعه 91/12/4ساعت 6:19 عصر توسط حیدری نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin