فروردین آمد ماهی که منتظر آمدنش بودیم جای تقویم شمسی سال یک هزار و سیصد و نود و یک دیگر نیست ... باید برود ...باید جای خودش را به تقویمی که یک سال از خودش بزرگتر است بدهد... ولی در پس این روزها و هفته ها و ماه ها ممکن است دلی را شکسته باشیم.. دلی را شاد کرده باشیم چشمی را گریان کرده باشیم... نور امید را در چشمی زنده کرده باشیم ... و .... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می خواهم با خود عهد ببندم که همچون طبیعت باشم هر روزم ، هر فصلم، هر سال از زندگیم اندکی فقط اندکی با قبلم متفاوت باشد... همان دعای همیشگیم : یا اقرب من حبل الورید دستم را بگیر ♦♦♦ این فصل ، فصل رنگ و بوی تازگی و طراوت است... بوی بهار ... چقدر روح نواز است عطر و بوی بهار ... و چقدر زیباست رنگ درخت بید مجنون در آغازین روزهای بهار... میخواهم بیدمجنونت باشم...همیشه مطاعـــــــ پی نوشت: همیشگی نوشت :
یکسال از آغازین روزهایی که شروع به وبلاگ نویسی کردم گذشت اگر دوست داشتید تلنگر 91 را از آرشیو فروردین ماه بخوانید ...
اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عینی ابدا
Design By : Pars Skin |