آخرین دانه اسفند هم رنگ می بازد ثانیه ها و دقایق به دنبال هم می دوند تاآخرین ساعات اسفند جای خود را به اولین روزهای سالی دیگر بدهند شکوفه های امید و شوق آغازی دیگر همگام با شکوفه های بهاری در دل ها ریشه می دواند ... همیشه اولین و آخرین ها جنس دیگری دارند امروز آخرین روز سالیست که اولین روزش را با کلی امید و آرزو شروع کردیم و فردا دوباره اولینی است که روزی به آخرش می رسیم ... امید که سال پیش رو همچون ساعت تحویل آن ، بیست بیست باشد امید که این سال به خودمان بیشتر دل بسوزانیم و بهتر از هر سال باشیم ... بهاری باشید و سبز... پی نوشت : یکدیگر را دعا کنیم همیشگی نوشت : اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا بچه که بودم همیشه دوست داشتم دنیا را از پشت قاب شیشه ای عینک ببینم . یادم هست چند باری که برای سنجش چشم به مدرسه مان می آمدند ، من کوچولو دروغ می گفتم و با این که می دیدم ، تظاهر میکردم بعضی از نشانه ها را نمی بینم . هرچند با این حال باز هم هیچ وقت نمی گفتند چشمت ضعیف است. خانواده مان عینکی نبود وگرنه مطمئنا عینکشان از دست من در امان نمی ماند . عالم بچگی است دیگر ، چیزهایی را دوست داری که شاید بزرگترها از دست آن عاصی هستند . روزها گذشت و گذشت و همان کودک عشق عینکی شدن سر کلاس های دانشگاه حس کرد باید دنیا را از پشت همان قاب شیشه ای ببیند، با مراجعه به دکتر فهمید یک کوچولو چشمش ضعیف است و به آرزوی دیرینه اش رسیده است. و این طور شد که من عینکی شدم :) البته آنقدر ضعیف نیستا ، در همان حد دروغ های دوران بچگی همیشگی نوشت : اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا این چند خط را تقدیم میکنم به بانوی این شب ها حضرت زینب سلام الله علیها بانوی اسوه ی صبر رابطه زیبا و لطیفی است بین کلمه مَحرم و مرهَم و چه گذشت بر حضرت زینب سلام الله علیها در لحظه ای که محرم و مرهمش را از دست داد... دعا نوشت : همیشگی نوشت : بهار را با نم نم باران و شکوفه های درختان تابستان را با قدرت نمایی آفتاب و سرسبزی درختان پاییز را با باد و خزان درختان و زمستان را با سوز سرما و برف روی درختان می شناسم برگ درختان را مرور میکنم از شکوفه های بهاری شروع می شوند سبز می شوند به زردی می گرایند خشک می شوند و از درخت جدا می شوند . به تکامل می رسند باد لا به لای برگ ها می پیچد و آن ها که آماده ترند را با خود همراه می کند . برگ هم مسیر می شود با باد، اندکی و بعد از مدت کوتاهی زمین را حس می کند چه پایان زیباییست خش خش برگ زیر پای رهگذری و ... همیشگی نوشت : اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا
بانوی اسوه ی ایثار
بانوی اسوه ی گذشت
بانوی اسوه ی استقامت
بانوی اسوه عشق و مهربانی
بانویی که نامش این روزها ذکر زیر لب ها شده است :
آه امان از دل زینب
چه خون شد دل زینب
الهی به استواری زینب ، در فراز و فرود های زندگیمان صبر عطا فرما...
اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا
پی نوشت :
اولین نوشته ام از جنس داستان بود ، اشکال زیاد دارد
اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا
Design By : Pars Skin |